اسماعیل غلامی یاراحمدی از دانشجویان نخبه و با اخلاق دانشگاه علمی کاربردی شهرداری ورامین بود که پاییز سال 1398 در مسیر دفاع ازحرم حضرت زینب(س) در سوریه، به فیض شهادت نائل آمد.
خاطره ای کوتاه از همرزم شهید؛
خیلی روی شهادت و نحوه شهادت دوستانش، حساس بود.
توی بحبوحه اوایل جنگ و وحشی بازی داعش،چند تا از بچه ها رو خیلی مظلومانه و غریب شهید کردن. حتی بدنهای مطهر بعضی ها رو مثله کردن و …
یکیشون که تازه داماد بود و بعد ماموریت مراسم عروسیش بود، همیشه اسماعیل براش گریه میکرد و می گفت: فقط حلقه ش رو فرستادیم برای خانوادش، چون آتشش زده بودن…
اون تیمی که دوستاش رو شهید کرده بودن، چند روز بعد بچه های ایرانی، اسیرشون میکنن
اسماعیل فرمانده بود و خودش رو بخاطر حفظ روحیه بقیه، کنترل میکرد تا با اسرا بدرفتاری نشه
وقتی اسماعیل پشت سر اسرای دشمن ایستاده بود تا از ماشین پیاده بشن، ما پایین بودیم و می دیدیم دستای اسماعیل از حرص و غم میلرزه با حالت خاصی نگاهشون میکنه
بهش گفتیم: حاجی با تیپا پرتشون کن بنداز پایین بی شرفای فلان فلان شده رو
اسماعیل جواب داد: الان اسیر و بی دفاع هستن و یادت نره شیعه ی حضرت علی(ع) هستی که با اسیر مدارا کرد…
شادی روح پرفتوح شهدای مدافع حرم و سلامتی رهبر معظم انقلاب اسلامی صلوات
*گردآورنده: جناب آقای حسین هرجونی دانشجوی محترم رشته امداد و نجات شهری و همکلاسی شهید