این روزها به دنبال بحران ناشی از شیوع بیماری کرونا، کسی نیست که در جستوجوی راهی به سوی آرامش و رهایی از اضطراب و نگرانی نباشد.
بسیاری از اوقات برای آرامسازی خود رفتارهایی انجام میدهیم که یا تاثیر کوتاهمدتی دارند یا حتی نتیجه عکس به دنبال دارند، برخی اوقات هرچه بیشتر به دنبال آرامش میگردیم کمتر آن را پیدا میکنیم و در نتیجه احساس میکنیم که راهی برای رفع نگرانیها و احساس ناامنی ما پیدا نمیشود.
علت این مسأله آن است که ما به جای آرامش اصیل به دنبال تسکینهای موقتی هستیم و انتظار داریم که این مسکنها ما را به صورت پایدار و عمیق آرام کنند، مثلا افرادی برای رهایی از اضطراب ناشی از کرونا به دستورالعملهای بهداشتی بیتوجهی میکنند که این بیتوجهی آسیب جدی برای آنها به دنبال دارد، از طرف دیگر عدهای به صورت وسواسگونه و افراطی به انجام آداب بهداشتی میپردازند که این هم تاثیری در یافتن آرامش ندارد.
رجوع زیاد به اخبار و شبکههای اطلاعرسانی، چک کردن بی دلیل علائم سلامتی و تکرار برخی کارها و جملات از دیگر رفتارهای نادرست در این شرایط است.
به احساس رضایت ناب و امنیت عمیق و پایدار که از درون ما سرچشمه میگیرد و حتی بدون نیاز به اسباب بیرونی هم میتواند فراهم شود آرامش اصیل میگویند؛ آرامش اصیل بهداشت و سلامت روان ما را تأمین میکند.
همه ما یاد گرفتهایم که به محض دریافت احساسات منفی مانند احساس اضطراب، نگرانی، تنهایی، غمگینی و… به سرعت به تلاش و دغدغه افتاده تا آن را آرام و سرکوب کنیم، برای مثال برخی افراد در زمان اضطراب رفتارهای بیش از حد وسواسگونه انجام میدهند و یا دائما به شکایت و گله میپردازند، برخی نیز به مصرف دارو و سیگار رو میآورند.
روشهای ذکر شده روشهایی هستند که برای فرونشانی فوری احساسات منفی به آنها استناد میکنیم ولی باید به این نکته توجه کرد که تسکین به وسیله این روشها ممکن است کوتاهمدت باشد و پس از مدتی دوباره آن احساس ناراحتی به ما بازخواهد گشت و انسان را به چرخه مداوم و مخرب تکرار احساسات منفی خواهد انداخت.
اما درصورتیکه به آرامش اصیل برسیم نگرانیها آنقدر ادامه پیدا نمیکند که لازم باشد به طور مداوم در کوشش و تقلا باشیم و به صورت سطحی با آنها برخورد کنیم.
چرا مردم با وجود تاثیر طولانیمدت و بادوام آرامش اصیل در زندگی از این روش استفاده نمیکنند?
علت این امر یادگیری غلط مردم از بدو تولدشان است، برای مثال وقتی کودک نوپایی شروع به دویدن میکند ممکن است به زمین خورده و دچار صدمات جسمی شود، در این زمان والدین و اطرافیان کودک به سرعت و با نگرانی با این اتفاق برخورد میکنند در حالی که شاید نیازی به این اقدامات نباشد و این رفتارها باعث القای این مفهوم به کودک میشود که هر احساس منفی که در طول زندگی داشت از آن ترسیده و بهسرعت به دنبال سرکوب آن باشد.
چگونگی دستیابی به آرامش اصیل ?
برای رسیدن به آرامش اصیل باید به چند نکته توجه کرد، همانطور که گفته شد مشکل اصلی ما فرار کردن از احساسات منفی است و مشاهده، توجه و پذیرش احساسات منفی مانند اضطراب و نگرانی کنونی اولین قدم برای رسیدن به آرامش اصیل است.
احساسات پیامرسان دنیای ناخودآگاه هستند بنابراین باید ترس از احساسات را کمتر کنیم، برای حل این مشکل میتوانیم مدت کوتاهی را در آن حال بمانیم، مثلاً وقتی نگران میشویم از خود بپرسیم که این نگرانی چه پیامی برای من دارد و سعی کنیم به عنوان یک دشمن با آن برخورد نکنیم.
احساس نعمتی است که خداوند به ما عطا کرده تا پیامی را از دنیای ناحودآگاه به ما مخابره کند به همین دلیل باید احساس خود را بشناسیم.
مثلاً اگر در شرایط کنونی اضطراب و نگرانی نداشته باشیم چطور انگیزه پیدا میکنیم که به رعایت نکات بهداشتی حساس باشیم و از خود و خانواده خود مراقبت کنیم.
غمگین بودن باعث کاهش سرعت زندگی میشود و این کاهش سرعت زندگی اثرات مثبتی مانند پناه بردن و ارتباط با درون خود به دنبال دارد و این خلوت درونی به خودسازی انسان کمک بسیاری میکند.
«طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت» تا زمانی که از بیقراری خود فرار کرده و آن را نپذیریم و به سرعت و مصنوعی آن را آرام کنیم به آرامش نخواهیم رسید.
اگر به احساسات منفی خود و پیام آن توجه کردیم و اقدامات ایمنی را هم انجام دادیم ولی باز هم به آرامش نرسیدیم باید به دنبال معناهای عمیقتر برویم.
مثلا در شرایط کنونی از خود بپرسیم که با وجود رعایت نکات بهداشتی از چه چیزی ترس دارم، اگر پاسخ بیماری بود باید از خود پرسید که از چه جنبه بیماری هراسان هستم، ممکن است پاسخ مرگ باشد، در این صورت این سؤال پیش میآید که چرا از مرگ میترسم و…، باید به همین شکل سؤالات را ادامه دهیم زیرا این سؤالات تلنگری برای تمامی احساسات منفی ما است.
در این سؤالات نکات اساسی نهفته است، دردهای زیربنایی ما باید مشخص شوند بنابراین باید بدانیم دغدغههای اساسی بشر چیست که ما را دچار احساسات منفی میکند.
یکی از این دغدغهها ترس از مرگ است که دلایل مختلفی دارد؛ انسان به طور غریزی به دنبال جاودانگی است و از میرایی گریزان است، پس از شناخت این غریزه طبیعی این سؤال برای ما پیش میآید که چگونه میتوانیم جاودانه باشیم.
با انجام کارهایی برای جهان بیرونی احساس جاودانگی به انسان دست میدهد، این مسئله به این معنا نیست که ترس ما نسبت به مرگ کاملاً از دست میرود بلکه باعث میشود که یک آرامش مطبوع به انسان هدیه شود و این آرامش مطبوع آن ترس از مرگ را پوشش خواهد داد.
احساس تنهایی و جدا شدن از دیگران از دلایل دیگر ترس از مرگ است که برای حل این مشکل میتوان با مهرورزی و عشق به دیگران، کمک کردن و انجام کارهای مفید برای مردم و… با جهان هستی اتصال واقعی برقرار کرد، این حس اتصال به هستی آنقدر عمیق است که باعث میشود از درون اغنا شویم و در نتیجه با تنهاییهای روبنایی به راحتی بهم نمیریزیم.
برای نمونه خانهنشینیهای اجباری کنونی فرصت مناسبی برای پر کردن خلأ محبت در خانواده، سراغ گرفتنهای تلفنی از دوستان و آشنایان، مطالعه کتابهای مفید و انجام کارهایی مطابق با ذوق و سلیقه است.
آرامش اصیل آرامشی است که با روشهای روبنایی و سطحی مثل تجویزهای مقطعی متفاوت بوده و یک شیوه خودسازی درونی و بزرگسازی ظرف وجود است بنابراین دستیابی به آن باعث میشود که انسان در استرسهای کلی زندگی خود را نباخته و از درون به منبع بزرگتری متصل شود.
زهره قلیلی رنانی مشاور و مدرس آموزش خانواده
کانون مشاوره مرکز آموزش علمی کاربردی شهرداری ورامین